چرایی ماندگاری جمهوری اسلامی و آینده آن
واقعیات موجود
مهرداد کوشا
1- از تیر ماه سال 1378، آغاز جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی، بیش از 12 سال می گذرد. تیر 1378 نقطه عطفی در تاریخ مبارزات انقلابی و آزادیخواهانه مردم ایران است که به لحاظ کمّی احساسات ضدّ رژیم و تنفرآمیز شهروندان از حکومت اسلامیِ سرمایه به سطح غیر قابل تحمّلی رسید، بطوری که رژیم حاکم را تحمّل نکنند و برای سرنگونی اش دست بکار شوند. جنبش 18 تیر سرکوب شد. اگرچه پس از این رویداد مهم تا به امروز شاهد اعتراضات آشکار مردم به اشکال مختلف بوده ایم، ولی رژیم جمهوری اسلامی هنوز سرنگون نشده است. حتی جنبش سراسری و گسترده خرداد 1388 مردم، که به بهانه اعتراض به تقلّب در انتخابات برپا شد و ارکان حکومت اسلامی را جدّی تر از هر زمان دیگر به لرزه انداخت، در نهایت موفق به سرنگونی نظام منفور جمهوری اسلامی نگردید .
2- در طول حدود 33 سال که از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی می گذرد، این حکومت هرگز از ثبات اقتصادی و سیاسی لازم برخوردار نبوده و به شرایط متعارف حاکمیت سیاسی در یک کشور دست سوم سرمایه داری دست نیافته است. در داخل کشور حداقلی از سکولاریسم و آزادیهای اجتماعی را از شهروندان دریغ داشته و در سطح بین المللی نیز از اجرای مقررات و تعهدات عمومی، که رعایت آن برای همه کشورها ضروری است، خودداری نموده است. در تقسیم کار جهانیِ سرمایه فاقد جایگاه مشخص و تعریف شده ای برای انباشت سیستماتیک سرمایه بوده و هرچند تاکنون به دلیل وضعیت سیاسی ایران و موقعیت نیروهای اپوزیسیون، اجباراً مورد تمکین قدرتهای سرمایه داری قرارگرفته، امّا هرگز از مطلوبیت سیاسی نزد این قدرتها برخوردار نبوده است. جمهوری اسلامی اساساً حکومت همیشه سرکوب و بحران و جنگ، همراه با کشمکش جناحهای درونى میباشد که هرگز به حکومتی متعارف تبدیل نخواهد شد .
3- با وجود تنفّر و انزجار شدید مردم ایران از رژیم اسلامی از یکسو، و فقدان مطلوبیت این حکومت در عرصه بین المللی از سوی دیگر، چه عواملی موجب شده اين حکومت سرِ پا بماند؟ یقیناً ماندگاری هر رژیم سیاسی متعارف برآیندى از مولفه های مختلف داخلی و خارجی در هر دوره بوده و در واقع، بیانگر نوعی تعادل بین نیروهای سیاسی میباشد. امّا در خصوص یک حکومت غیر متعارف، مشخصاً حکومت جمهوری اسلامی ایران، اساساً بکارگیری ابزارهای خاص و بهره گیری از شرایط و اوضاع بین المللی است كه ماندگاری رژیم را توجیه می نماید.
در بُعد داخلی، جمهوری اسلامی با سرکوب جنبش انقلابی مردم ایران در سال 1357 به قدرت رسید و با کشتار وحشیانه کمونیست ها و آزادیخواهان در 30 خرداد 1360 سرکوب انقلاب را تکمیل و حاکمیت اسلامی سرمایه را پس از یکدوره چند ساله تلاطم انقلابی تثبیت نمود. در آن هنگام اگرچه تقریباً تمامی نیروهای سیاسی خارج از جمهوری اسلامی به عنوان اپوزیسیون رژیم هدف سرکوب قرارگرفتند، امّا این گروهها و سازمانهای کمونیستی و سازمان مجاهدین خلق بودند که سهمگین ترین ضربات را متحمّل شده و بیش از صد هزار نفر از اعضاء و هواداران آنها به جوخه های اعدام سپرده شدند. تعداد بیشتری نیز رنج و عذاب زندان و شکنجه را تحمّل نمودند. پس از 30 خرداد و تثبیت نسبی حکومت اسلامی، کشمکش قدرت بین جناحهای حاکم شدّت گرفت. در تمامی طول این دوره، و بخصوص در شهریور 1367 که با خاتمه جنگ ارتجاعى ايران و عراق دور دیگری از کشتار جمعی زندانیان سیاسی، و بعبارت صحیح یک هولوکاست تمام عیار اسلامی شکل گرفت، هر دو جناح اصلی حکومت علیرغم درگیری بر سر قدرت، در امر سرکوب و کشتار کمونیستها و آزادیخواهان يكپارچه و متفق القول بودند. برای هر دویِ آنها حفظ نظام اسلامی موضوع اصلی و محور همه تصمیمات و اقدامات بود. بقاء جمهوری اسلامی هر وسیله ای را توجیه مینمود. در طول سی و دو سال حاکمیت جمهوری اسلامی بكارگيرى انواع و اقسام شیوه های سرکوب، شکنجه های جسمی و روانی، کشتارهای رسمی و غیر رسمی و تجاوز٬ و نیز فشارهای فزاینده اقتصادی بر زندگی و معاش مردم ایران عمده ترین وجه عملکرد رژیم اسلامی بوده است. به رغم مقاومت و مبارزه عمومی مردم و گسترش این مبارزات طی چند سال اخیر، که در دوره هایی کوتاه موجب عقب نشینی حکومت و بی ثبات تر شدن آن شده، جمهورى اسلامى امّا تاكنون ساقط نگردیده است. در عین حال، این مبارزات هزینه بسیار سنگینی بر زندگی مردم وارد ساخته است .
در بُعد بین المللی، استراتژی قدرتهای حاکم در بود و نبود جمهوری اسلامی یکسان نیست و به همین دلیل اراده واحدی از این لحاظ وجود ندارد. آمریکا، کانادا و اتحادیه اروپا از یکسو و روسیه و چین از سوی دیگر، به دنبال تثبیت و تقویت موقعیت خویش در منطقه بوده و نتیجه این امر نوعی توازن قوا و تقابل منافع جناحهای سرمایه می باشد که جمهوری اسلامی، به عنوان سردمدار اسلام سیاسی، از آن بهره برداری میکند. از نظر منافع استراتژیک تمامی این جناحهای سرمایه، جمهوری اسلامی حاکمیت سیاسی مطلوبی در یک کشور سرمایه داری خاورمیانه ای قلمداد نمیشود. با این حال، مادام که جمهوری اسلامی از پتانسیل لازم برای سرکوب مبارزات کارگری و کمونیستها برخورداراست، و مادام که یک نیروی سیاسی مقتدر و منسجم، به عنوان آلترناتیو سیاسی مناسب و منطبق با سیاستهای جهانی سرمایه در ایران پدیدار نشود، قطعاً هم دول غربی وهم روسیه و چین به رژیم اسلامی تمکین خواهند کرد. خودِ رژیم بر این امر وقوف کامل دارد و در دیپلماسیِ خود از آن بهره می جوید .
سرنگونی جمهوری اسلامی
4- سرنگونی جمهوری اسلامی یک ضرورت تاریخی است. امّا تحقق این ضرورت مستلزم فراهم شدن شرایط و زمینه های مادی معینی می باشد که بر اساس تجربه تاریخی سی ساله اخیر تاکنون تامین نشده است. هم طبقه کارگر و هم بورژوازی پرو غرب ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. بورژوازی پروغرب، به رغم برخورداری از امکانات مالی و رسانه ای نسبتاً زیاد، فاقد انسجام سازمانی و اتوریته سیاسی به درجه ای بوده و هست که بتواند یک مبارزه سرنوشت ساز علیه رژیم را رهبری و اداره کند. طبقه کارگر نیز با وجود حزب سیاسی و برنامه شفاف کمونیستی برای سرنگونی نظام اسلامی و استقرار سوسیالیسم، نتوانسته این حقیقت را در امر سازماندهی و رهبری گسترده کارگران و ساير زحمتكشان جامعه عینیت بخشد .
5- مبارزات تاکنونی عليه جمهورى اسلامى به لحاظ ساختارى مبارزاتى پوپوليستى بوده كه عليرغم گستردگى آن در دوره هايى نسبتاً كوتاه، با سركوب وسيع و وحشيانه رژيم اسلامى درهم شكسته است. جمهورى اسلامى با در اختيار داشتن ثروت و درآمد سرشار ناشى از استثمار طبقه کارگر و مجموعه صنايع استخراج و توليد نفت و گاز و کالاهاى جانبى، تمامى ابزارهاى پيشرفته و ملزومات سركوب و خفقان را در داخل كشور فراهم نموده است. علاوه بر انواع سلاح و لوازم براى سركوب شورشهاى شهرى، هزينه چند صد ميلياردى براى ايجاد و رشد لمپنيزم اسلامى و بكارگيرى نيروى بسيار وسيع ارازل و اوباشى كه حرفه اى بجز كشتار و تجاوز ندارند، از محلّ همين درآمد امكان پذير شده است. اين نيروها، كه فعاليت شان عمدتاً در چارچوب "بسيج" و "لباس شخصى ها" ميباشد، از امكانات مالى و اجتماعى مختلفى بهره ميجويند. سهميه ورود به دانشگاهها، خدمات درمانى، رفاهى و آموزشى رايگان، وامهاى بانكى بدون بهره يا كم بهره، كمكهاى بلاعوض و مسكن مجانى بخشى از اين امكانات است. اين نيروها كه با اشاره رهبر عظيم الشان به راحتى سر مى بُرند و جوانان بسيارى را در خرداد سال 1388 به ضرب گلوله كشتند، از بالاى پُل به زير انداختند و يا با قساوت تمام و بطور جمعى مورد تجاوز قراردادند، با قطع پول و ساير امكانات كاملاً اخته و بيكار و بى معاش و تبديل به نيرويى مزاحم و درد سرساز براى جمهورى اسلامى خواهند شد . در خارج از مرزها نيز از همين درآمد براى ترور، بحران آفرينى و آتش افروزى در منطقه، باج دهى، جاسوسى و غيره استفاده ميشود. داخل و خارج كشور دو عرصه مرتبط با هم در تعيين سرنوشت جمهورى اسلامى است .
6- مادام كه جنس و ماهيّت جنبش سرنگونى تغيير نكند و از وضعيت پوپوليستى فعلى آن خارج نشود، و مادام كه طبقه کارگر شاهرگ اقتصادى اين حکومت را قطع نکند٬ سرنگونى جانيان رژيم اسلامى كارى بسيار دشوار خواهد بود. از سوى ديگر، مبارزات مردم ايران هرگز در راستاى تغيير يك جناح با ديگر جناح حكومت اسلامى و يا حتى تغيير رژيم اسلامى سرمايه با يك رژيم نسبتاً سكولار سرمايه دارى نبوده است. اگر امروز شهروندان ايران نگاهى حسرت آميز به بعضى كشورهاى همسايه مثل تركيه دارند، اين تنها به معنى كف خواسته هاى ايشان در كشورى است كه حكومت اسلامىِ سرمايه جان و مالشان را به يغما برده و كثيف ترين و نكبت بارترين شكل حكومت دينى را بر زندگى آنان تحميل كرده است. مردم ايران خواهان يك جامعه كاملاً سكولار، شاد، آزاد و مرفه، خواهان برابرى زن ومرد، رفع انواع تبعيضات جنسى و قومى ونژادى، خواهان رهايى از تمامى قيود بردگى دينى و اسارت بار آن و خواهان يك زندگى در خور انسان قرن بيست و يكمى هستند. دستيابى به اين اهداف نه با جنبشهاى پوپوليستى امكان پذير است و نه با بمب و موشكهاى ناتو. تجارب مبارزاتى دركشورهاى منطقه پيشِ روى ماست. مردم در مصر، ليبى و تونس تا اينجا فقط نيمه راه را پيموده اند. حكومتهاى سركوبگر چند دهه اى سرنگون شده و نيروهاى ديگرى، تقريباً از همان جنس، به قدرت دست يافته اند. توقف مبارزه در اين كشورها، چشم انداز روشن ترى از عراق و افغانستان براى مردم نخواهد داشت. فقر و فلاكت و بيكارى دقيقاً ناشى از حاكميت سرمايه بر توليد اجتماعى است و با جابجا شدن نيروها و احزاب بورژوايى، پايان نخواهد يافت. امروز كارگران و ساير مزدبگيران در كشورهاى بزرگ، در آمريكا، كانادا و اروپا عامل اصلى بحران اقتصادى را، كه در بيكارى و بى خانمانى، گرانى، افزايش شهريه دانشگاه، بالا رفتن سنّ بازنشستگى و قطع يا كاهش خدمات عمومى تبلور يافته ميشناسند و به همين دليل است كه سرنگونى نظام سرمايه دارى را طلب ميكنند.
7- خلاصى از كثافت جمهورى اسلامى و ساختن جامعه اى آزاد و مرفه، كارى هركولى است كه تنها و تنها از جنبشى انقلابى، گسترده و پيگير تحت رهبرى طبقه كارگر و كمونيسم كارگرى ساخته است. بجز سوسياليسم راه ديگرى وجود ندارد. *